قسمت پایانی
نویسنده: عزیز دادیار
در این مقاله ، نویسنده به تحول ادبیات و موسیقی بلوچی در بلوچستان غربی می پردازد و در مورد نحوه انجام ان در دوران معاصر صحبت می کند. در این مقاله ، نقش استادان بزرگ ترانه و موسیقی در پیشرفت زبان ، ادبیات و موسیقی بلوچی مورد بحث قرار گرفته است. این مقاله به چهار قسمت تقسیم شده است که قسمت پایانی آن در زیر منتشر شده است.
از آنسو نیز در سرباز و چراغان: دو پسر خاله یعنی غلام قادر با استادی در نُتها و سازگیری، جانمحمد با صدای بسیار بلند و رسای خود، قندیل شعر و شعر خوانی را پیش میبرند و با آن دو خوانندهی دشتیاری، دست به گریبانِ رقابتی سخت میشدند.
ھمراہ و به موازاتِ رقابتِ این خوانندگانِ خوش صدا و شکرینْ آواز: رِقابتِ نوازندگی آن دو چنگی بزرگ جریان داشت که سعی بر آن داشتند برای هر کدام از این اشعار، نُتی تازه و دلنشینتر بیافرینند. در همین رقابتها است که دُرجان پیروز میشود حتّا برای نخستین شعر دودا، سه چهار طرز ایجاد کند. به گفتهی شاعر کلاسیکِ بلوچ "ابراهیم": از سویی سردار و از آنسو میر براهیم رادمردان در "سنگری" رو به رو میشوند. آن سنگر اینک، برای هر دو خواننده و نوازندگان شان: "سنگر شسته رُفتهی و شیشهایِ رقابت در شعر و موسیقی است." البته، سنگری که "پیروزیاش" را شنوندگان رقم میزدند. گفتهای در زبان پارسی، این سخن را به شیرینی بیان میکند که میگوید: "مستمع صاحب سخن را بر سرِ حرف آورد."
ھمراہ و به موازاتِ رقابتِ این خوانندگانِ خوش صدا و شکرینْ آواز: رِقابتِ نوازندگی آن دو چنگی بزرگ جریان داشت که سعی بر آن داشتند برای هر کدام از این اشعار، نُتی تازه و دلنشینتر بیافرینند. در همین رقابتها است که دُرجان پیروز میشود حتّا برای نخستین شعر دودا، سه چهار طرز ایجاد کند. به گفتهی شاعر کلاسیکِ بلوچ "ابراهیم": از سویی سردار و از آنسو میر براهیم رادمردان در "سنگری" رو به رو میشوند. آن سنگر اینک، برای هر دو خواننده و نوازندگان شان: "سنگر شسته رُفتهی و شیشهایِ رقابت در شعر و موسیقی است." البته، سنگری که "پیروزیاش" را شنوندگان رقم میزدند. گفتهای در زبان پارسی، این سخن را به شیرینی بیان میکند که میگوید: "مستمع صاحب سخن را بر سرِ حرف آورد."
باری! چنین شد که: محفل و مجلسهای شعر و ساز و چنگ و نوا به هر بهانهای، در ختنه سوران، عروسیها و یا شب نشینیهای شادمانه در هر شهر و برزنی آراسته شدند و شهباز و شاهینِ احساسات تودهها، بالهای بزرگ خود را سایبان مجلس و محفل شعرخوانی و نوازندگی آنان ساخت. هر بلوچِ نشسته در این محفلها، برای رقابتِ در "خشنود ساختن خوانندگان و نوازندگان" خود، آمادگی کامل گرفت و همراه با ستایشهای بی مانند، "حاتم گونه" به زرشانی آنان پرداخت.
اینگونه شد که: فرشتهی رقابتِ بزرگِ آن نوازندگان و خوانندگانِ پر توان و شیرین کار، پریِ دیگری از رقابت زایید و آن: "رِقابتِ شیدایی و شیفتگی" مردمی بود که سالهای سال، از زبان، فرهنگ و شعر و ادبِ خود دور افتاده بودند.
آنها مجسمهی این شیدایی خویش را، در دوستی، تشویق و خشنودیِ این نوازندگان و خوانندگانِ خویش میدیدند و برای این کار، از حضورِ خود و ایثار مالی بهره گرفته، از هیچ تلاشی در این راه دریغ نمیورزیدند.
جوش و خروشِ این "رقابتِ زرشانی تودهها" هر چه بیشتر خروشانتر میشد و گاهی آنچنان داغ و سرخ، که اگر زر کیسهاش خالی میشد و پولی نداشت نخل، شتر و یا حتّا ساعتِ دستش را به آنان هدیه میداد.
در یک چنین بازار گرم بزرگ و نوینی، هنرمندان ما خود را در یک کارزار بزرگ جدّی دیدند، از همین رو هوت کمالان در محفل فردای خود با شعری از هانی و مرید و شعر سوم بالاچ و دودا، شهداد با شعری نخوانده شده از دادشاه، غلام قادر با قلم لولوی روانبُد و جانمحمد، با شعر یوسف خان محفل را گرمی بخشیده، گُلِ محفل میشدند.
در آنسوی خوانندگان نیز: رقابتِ آن دو نوازندهی بزرگ یعنی استاد دُرجان و پهلوان اَرزو بر پا شده بود که هر کدام با آوایی نو و نُتی تازه دو زانو در کنار خوانندگانِ خود مینشستند. از یکسو دُرجان با نُتی نو از شعری از "رِندان" و از سوی دیگر، اَرزو با شعری از "چاکر و آلی" پهلوانی میکردند.