نویسنده: بالاچ بلوچ
وقتی به خاطرات کودکی سر میزنم ناخودآگاه نازینک , زهیروک ولیلوهایی که مادر برایمان میخواند، افسار ذهنم را به دست میگیرد و برای لحظاتی لذت موسیقی آمیخته با مهر مادری وجودم را سرشار از آرامش میکند.
انگار در آن زهیروک ها تمام لذت موسیقی نهفته بود. ۱ و وجودمان را سرشار از اشتیاق و آرامش میکرد و مطمئنا در داشتن این حس قشنگ تنها نیستم و هم نسل های من و پیش از من هم تجربه مشابه ای داشته اند و کودکی آنها نیز همراه با نغمه های زیبای مادرانی بوده که این نغمه ها را از نسل های قبل به ارث برده اند و از آنها چون گنجینه ای ارزشمند پاسداری نمودهاند تا فرزندانشان از آن بی بهره نمانند.
و شاید هم به همین خاطر، هنوز هم با شنیدن صدای هنرمندانی چون زبیده آزادی و شمشوک که میراث داران آن نسل هستند به وجد می آییم و محو موسیقی زیبای آنها میشویم و صدای آرام بخش مادرانمان را در حنجره آنها جستجو می کنیم و برای لحظاتی آرامش کودکی را دوباره در خودم تجربه میکنیم. ولی افسوس که بسیاری از کودکان نسل جدید ما با این تجربه ها نا آشنا هستند و بسیاری از مادران ما با این سنت نازینک ۲ بیگانه.
صدای زن به اندازه ای در نسل جدید بلوچ تحریم شده که حتی کودکانمان از شنیدن ترانه مادرانشان محروم شده اند و خانه هایمان با نازینک و زهیروک بیگانه. این تحریم ها چه از طرف عرف و سنت باشد و چه از طرف مذهب و شریعت، تاثیر بزرگی در فرهنگ بلوچ گذاشته و متاسفانه قسمت بزرگی از فرهنگ بلوچ را با خود به تاراج برده و خیانت بزرگی را در حق گذشتگانی کرده است که این امانت گرانبها را سینه به سینه به ما رسانده بودند و ما به جای پاسبانی، با آن به دشمنی برخاسته ایم و مانند یک گناه نابخشودنی با آن برخورد میکنیم و آنرا از جشن و عروسی هایمان نیز حذف کرده ایم و با حذف نقش زنان در موسیقی بلوچی ، به ذوق هنری دخترانمان شبیخون زده ایم و دخترانمان را با هنر بلوچی بیگانه کرده ایم.
ناگزیر در چنین جامعه خاموشی که هنر جرم است و هنرمند مجرم، مادرانی خاموش پرورش می یابند که با لذت هنر بیگانه و از ذوق هنری و موسیقایی خالی هستند و حتی اگر بخواهند برای فرزندانشان ترانه ای بخوانند، دیگر مطمئنا به بلوچی نخواهد بود.
به نظر میرسد نسل جدید بیشتر از هر زمانی نیاز به هنرمندانی چون زبیده و شمشوک دارد تا مادران نسل جدید را با موسیقی بلوچی آشتی دهند و کودکان نسل جدید را در تجربه های قشنگ مان شریک کنند و حاصل آن، جامعه ای پویا و سرشار از ذوق هنری خواهد بود که هنر در آن محدود به جنس خاصی نیست و همه از این نعمت، فارغ از جنسیت لذت خواهند برد و البته برای ساختن چنین جامعه ای نیاز به شجاعتی مضاعف برای پاره کردن زنجیرهای تعصب و شکستن تابوهای بازدارنده برای رسیدن به این هدف هست.